و عشق اتفاق مهیبی ست. وحشی.

ساخت وبلاگ
هنوز دکتری تمام نشده دلتنگش هستم. همین است که میانه ی پیپر های آخر ترم بلاگفا را باز میکنم که چند خطی بنویسم مبادا دنیای الف از یادم برودو باز دوان دوان برمیگردم سر مقالات کنفرانس. می خواهم چند کلمه بنویسم: دفترخانه 256، خیابان پرستار، مثلث احساس، لام تا کلام... مبادا فراموش کنم چه سوم بهمن فرخنده ای بود! گونه هایم از هیجان رنگ شکوفه های سیب شده بود. رنگ آبی ِ امضا پشت امضاهای خودکار کیان، هوای ظهرش بود و قومی ترانه ی پاک ستان! سرود شب ش:قوم، ملک، سلطنتپائنده تابنده بادشاد باد منزل مراد!اگر ساعت برای فروش زمان اختراع نشده بود، اگر فردا 14 نفر مهمان شادباش این روز فراموش نشدنی مان در آخرین روزهای 30 سالگی م نبودند، اگر دکتر رحیمیان به سرش نمی زد ددلاین مقاله ها را 18 روز جلو بیندازد، اگر پنج شنبه صبح راهی نبودیم و دستم فردا شب بند نبود به بعد خدا میداندچند ماه ساک دو نفری بستن، اگر هزار و یک کار برای بهمن و اسفند امسال نچیده بودم، اگر در لحظه تر بودم و کم تر از فرسودگی و پیری میترسیدم شاید همین الان وسط توصیف femme fatale میانه film noir صفحه را می بستم و می نوشتم اینجا برای اولین بار به یک هدف دو نفری که یک سال تمام روز و شب برایش کار کردیم و جستجو و فکر رسیدیم! برای اولین بار به یک هدف مشترک و بلند مدت رسیدیم! و عجیب این یکی دستاورد هزار توفیر دارد با تیک های رنگی رنگی لیست فردی....شاید بعد ازین یک قلم کمی آرام بگیرم. نفس راحت بکشم و بعد ها با جزییات بیشتری بنویسم! امیدوارم! خیلی خیلی امیدوارم و عشق اتفاق مهیبی ست. وحشی....
ما را در سایت و عشق اتفاق مهیبی ست. وحشی. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : noxe بازدید : 11 تاريخ : چهارشنبه 2 اسفند 1402 ساعت: 17:29